×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

طنـــز و جملاتــــــــ زیبـــا

جملات فانتزی هام

یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان حمله کنن سمت من . بعدش تو ازدحام جمعیت محو شم برم پی کار خودم

طنز خنده دار
::
::
معدل این ترممو حساب کردم دارم وسایلمو جمع میکنم راهی شم سمت افق D:
::
::

::
::

یکی از فانتزیام اینه که پورشه پانامرا دیدم باعجله سوار شم
بگم چرا دیر اومدی
بعدش که راننده رو دیدم بگم : ااا ببخشید فک کردم بابامه !
بعد پیاده شم

جملات جدید و خنده دار
::
::
یکی از فانتزیم اینه چند سال دیگه تو اوجِ فانتزی گفتن فانتزی رو ببوسم بذارم کنار عرصه رو واسه جوونترا باز بذارم برم یه گوشه بشینم فقط فانتزیها رو نقد و بررسی کنم ! نقاط ضعف و قوتشون رو بهشون گوش زد کنم .طرفدارها هم لقب پدر فانتزی رو بهم بدن بعد بیان بغلم کننو بندازنم بالاهمین که انداختن بالابمب دود زا بزنم تو دود محو بشم . . .
::
::
روابط عمومی افق اعلام کرده که ظرفیت افق تکمیل شده !
.
برید یه جای دیگه محو بشید لطفا !
::
::
یکی از فانتزیام اینه :
یه تور برا ۵ شنبه جمعه ها به مقصد افق راه بندازم هر ۵ شنبه مشتریامو ببرم تو افق محوشون کنم )
::
::
یکی از فانتزیام اینه که :
اسم بابا رو بنویسم واسه کنکور بعدش هی بهش بگم ? درس بخون ! ?

یکی از فانتزی هام جدید
::
::

یکی دیگه ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
یه ماشینه لامبورگینی داشته باشم . بعد یه روز که میرم بانک واسه چک کردن حـسابم ، همون موقع یه سرقت خفن انجام بشه !
بعد یکی از اون دزدا اسلحه شو بگیره سمت یه مشتری دختر
بعد من برم به دزده بگم : دِ عاخه لا مـروّت ، چرا سمت ضعیفه اسلحه میکشی ؟
شــَــق بخوابونم زیره گوشش اونم عصبانی بشه یه گلوله حرومم کنه . . .
بعد وختی که دارم جون میدم دخـدره بیاد سرمو بزاره رو پاش بعد با گریه بگه چــرا !
ما میتونستیم با هم خوش بخت بشیم ، چـرررررا !
بعد من یه لبخند نَـــرم بزنم و بگم
اونجا رو نگا کن اون نوره سفیدُ چه قشنگه . . .
اونم سرشو برگردونه بگه کو ؟ کجا ؟
بعد تا سرشو برگردونه من دیگه تموم کرده باشم !
سوال شده که اون ماشین لامبورگینی چیه ؟!
هیچی گول خوردین ماشین لامبورگینی نکته انحرافی بود
مسخره هم خودتی !
خخخخخخ
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که راننده تاکسی باشم بعد یه مسافر سوار کنم و تو یه جای شلوغ پیادش کنم و وقتی که پیاده شد کیفش رو جا بزاره و وقتی کیف رو که میگیرم دستم یه صدای جیک جیک ازش بشنوم و وقتی که خوب نگاش کنم ببینم یه بمب توشه ، منم سریع گازش رو بگیرم خودم رو برسون به دریایی که نزدیک اون منطقست و گازشو بگیرم ماشینو با بمب پرت کنم تو دریا منم خودم قبل از اون بپرم پایین و همین که ماشین افتاد تو اب منفجر بشه و همین که بلند شدم مردم شروع کنن به دست زدن برام ؛ منم با غرور تمام تو افق به سمت اداره بیمه محو بشم !
::
::
ورژن جدید فانتزیم اینه که :
.
از افق ظاهر بشم .
محو شدن خعلی خز شده
::
::

::
یکی از فانتزیام اینه که یه بار بلیط هوا پیما برا کیش بگیرم . بعد وقتی میرم فرودگاه مامورای فرودگاه منو اشتباهی بفرستن سوار یه هوا پیما دیگه بشم . منم بی خبر از همه جا ( تا رفتم تو هواپیما گرفتم خوابیدم )
یدفه تا از هواپیما پیاده میشم ببینم که تو فرودگاه جزایر قناریم . بعد برم لب ساحلش خودمو محو کنم آخ که چه حای میده

اس ام اس طنز
::
::
یکی از فانتزیام اینه که یه پیکان ۴۸ خسته بخرم بعد باهاش برم پشت چراغ قرمز بقل یه فراری ۴۵۸ وایسم با بوق ده یازده یه بوق بزنم و اشاره کنم شیشو بده پایین و بهش بگم پایه ی کورس تا چراغ بعدی هستی ؟ سر ماشینامون !
بعد یارو هم قبول کنه !
چراغ که سبز شد یک ثانیه بعد از اون راه بیفتم و در کمال ناباوری ازش جلو بزنم
اونم سر چهارراه بعدی بیاد جلو ماشینم و از ماشینش پیاده شه و سوییچشو بده بهم منم قبول نکنم و با پیکانم از صحنه محو شم
::
::

رفتم نون فانتزی بگیرم به یارو میگم نون فانتزی داری ؟
بر گشته داد می زنه میگه برو فانتزیو از عمت بگیر پدر منو در آوردین ؟!
میگم چته مشتی اعصاب مصاب نداریا !
.
برگشته میگه :میدونم دیگه توام یه فانتزی میخوای که باهاش تو افق محوشی
::
::
یکی از فانتزی های دانشگاهیم اینه که با بچه ها یه برنامه بزاریم نمره ها که اومد بریم تو افق محو بشیم !
::
::

جملات طنز
یکی از فانتزیام اینه که اسم دخترمو بزارم مروارید ، مامانش هم که اسمش صدفه ) حتما منم جلبکم
کلا یه خانواده دریایی درست کنیم )))
::
::
یکی‌ از فانتزیام اینه که یه پتو اختراع بشه که سوراخ سوراخ باشه ، واسه ماهایی که همیشه گرممونه ولی‌ بی‌ پتو هم خوابمون نمیبره
خخخخخخ
::
::

جملات خنده دار
یکی از فانتزیام اینه که اگه این ترم مشروط شدم و بابام گفت چرا ؟ دستشو میگیرم می برم دانشگاه ردیف آخر میشینیم . بعد کلیپسای شصت سانتی این دخترارو نشونش میدم میگم چیزی رو تخته می بینی ؟ تو بودی مشروط نمیشدی ؟ از خدا بترس !
بعد یه سیگار روشن میکنم با بغض و مظلومانه میرم سمت غروب آفتاب و تو افق ناپدید میشم !

 

یکشنبه 5 اسفند 1391 - 12:43:58 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

28636 بازدید

11 بازدید امروز

12 بازدید دیروز

45 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements